ز ن گ آ ف ر ی ن ش صبح یک روز نوبــــهاری بود روزی روزهای اول ســــــــــال بچه ها در کلاس جنگل ســبز جمع بودند دورهم، خوشحال بچــــــه ها گرم گفت و گو بودند بــــاز هم در کلاس غوغا بود هر یکی برگ کوچکی در دست باز انگار، زنــــگ انشــــا بود تا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خنده: باز موضــــوع تازه ای داریم...