به نام خداوند بخشنده ی مهربان
صفحه 2:
قیمَةُ العِلمِ:
مُعجَم(واژه نامه):
آفة: آفت، آسیب ذلک: آن «مذکر» فی: در، داخل نِسیان: فراموشی بِلا: بدون رَجُل: مرد «جمع: رِجال» قیمَة: ارزش، قیمت وَلَد: پسر، فرزند «جمع: أولاد» بِنت: دختر «جمع: بَنات» شَجَر: درخت «جمع: أَشجار» کَ: مانند «کَالشَّجَرِ: مانند درخت» هذا: این «مذکر» تِلکَ: آن «مؤنث» صَف: کلاس «جمع: صُفوف» کَبیر: بزرگ هذِهِ: این «مؤنث» ثَمَر: میوه صورة: عکس لَوحَة: تابلو جَبَل: کوه طالِب: دانش آموز، دانشجو
«جمع: طُلّاب»اِمرأَة: زن جَمیل: زیبا طَلَب: خواستن مُجالَسَة: همنشینی «مُجالَسَةُ العلماءِ: همنشینی با دانشمندان» حُسن: خوبی فَریضَه: واجب دینی ناجِح: موفق، پیروز
اَلعالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِِلا ثَمَرٍ.
عالم بدون عمل مانند درخت بدون میوه است.
حُسنُ السُّوالِ نِصفُ العِلمِ.
درست پرسیدن، نصف علم است.
مُجالَسَةُ العُلماءِ عِبادِةٌ.
همنشینی با دانشمندان عبادت است.
طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ.
طلب دانش واجب دینی است.
آفَةُ العِلمِ النِّسیانُ
آفت دانش فراموشی است.
"بدانیم"
"هذَه" و "هذَا":
هذَا و هذَه اسم اشاره هستند.
"هذه" معنی: این برای مؤنث و "هذا" یعنی: این برای مذکر
"ذلِک" و "تِلک":
ذلِک و تِلک هم اسم اشاره هستند.
"ذلِک" یعنی: آن برای مذکر و "تِلک" یعنی: آن برای مؤنث
"مؤنث ها" و "مذکر ها":
"مؤنث ها" و "مذکر ها"فقط برای زنان یا مردان و دختر ها یا پسر ها نیستن بلکه برای تمام کلمات عربی استفاده می شوند.
صفحه 3:
هذَا الرَّجُلُ، طَبیبٌ. هذَا الطَّبیبُ، ناجِح
این مرد طبیب است. این طبیب موفق است.
هذِهِ المَرأَة، طبیبةٌ. هذِهِ الطَّبیبَةُ، ناجِحَةٌ
این زن طبیب است. این طبیب موفق است.
ذلِکَ الرَّجُلُ، شاعِرً. ذالِکَ الشّاعِرُ، سَعدیًّ.
آن مرد شاعر است.آن شاعر سعدی است.
تِلکَ المَرأَةُ، شاعِرَةٌ. تِلکَ الشّاعِرَةُ، بَروینٌ.
آن زن شاعر است. آن شاعر پروین است.
هذَا الصَّفُّ، کَبیرٌ.
این کلاس بزرگ است.
هذِهِ الشَّجَرَةُ، عَجیبَةٌ.
این درخت، عجیب است.
ذلِکَ الجَبَلُ، مُرتَفِعٌ.
آن کوه بلند است.
تِلکَ اللَّوحَةُ، جَمیلَةٌ.
آن تابلو زیباست.
صفحه 4:
"دو نکته"
حروف الفبا عربی
الف (همزه) - باء - تاء- ثاء - جیم - حاء - خاء- دال - ذال - راء - زاء - سین - شین - صاد - ضاد - طاء - ظاء - عین - غین -فاء - قاف - کاف - لام - میم - نون - هاء - واو - یاء
حروف « گ، چ، پ، ژ» در عربی نوشتاری (فصیح) وجود ندارد.
برای یادگیری بهتر شما، بازی ای نیز ساخته ایم که از اینجا می توانید به بازی ملحق شوید
تصویری از بازی:
اَلتَّمارین
اَلتَّمرینُ الأَوَّلُ: به فارسی ترجمه کنید.
هذَا الوَلَدُ، فِی هذِهِ المَدرَسَةِ.
این پسر، در این مدرسه است.
هذِهِ البِنتُ، فِی تِلکَ المَدرَسَةِ.
این دختر، در این مدرسه است.
ثَمَرُ هذِهِ الشَّجَرَةِ الکَبیرَةِ، لَذیذٌ.
میوه ی درخت بزرگ، لذیذ است.
ذلِکَ الطّالبُ النّاجِحُ، فِی الصَّفِّ الأوَّلِ.
آن دانش آموز موفق، در کلاس اول است.
هذِهِ الطّالِبَةُ النّاجِحَةُ، فِی بالصَّفِّ الأوَّلِ.
این دانش آموز موفق، در کلاس اول است.
اهمیت درنگ نما در جملات:
بگذارید با یک مثال شروع کنیم: هذَا، صَفٌّ. یا هذَا الصفٍّ، کبیر.
در معنی این جمله ها این جور معنی می شوند: این جا مدرسه اس. یا این مدرسه، بزرگ است. در جمله ی دوم اگر بگوییم این مدرسه ی بزرگ... ، اشتباه است. چون باید جمله کامل باشد و در عربی درنگ نما نشانه ی کامل شدن جمله است.
نورُالکَلامِ:صفحه 6:
أَمان: امنیت | عَلَیکَ: بر تو، به زیان تو | مِن: از |
خَشَب: چوب «جمع: أَخشاب» خَشَبی: چوبی | کُرسی: صندلی کُرسیانِ خَشَبیان: دو صندلی چوبی | نافِذَة: پنجره |
خَیر: بهتر، بهترین خَیرٌ مِن: بهتر است از | کَلام: سخن | نِعمَتانِ مَجهولَتانِ: دو نعمت ناشناخته هستند. |
دَهر: روزگار | لَکَ: برایت، به سودِ تو | نَظیف: پاکیزه |
ذَهَب: طلا ذَهَبِهِ: طلایش | لـِ: برای | والِدَینِ: پدر و مادر |
رَأی: نظر، فکر رأیان: دو نظر، دو فکر رَأی واحِد: یک نظر، یک فکر | مَجهول: ناشناخته، گمنام | واحِد: یک |
رِضا: رِضایت | لِهذَا الصَّف: این کلاس دارد. (برای این کلاس هست) | وَرد، وَردَة: گُل |
صِحَّة: تندرستی | اَلمَرءِ (امرَأَ): انسان، مرد | هاتانِ: این دو، این ها، این «اشاره به اسم مؤنث» |
عَلَی: بر، روی | مَسرور: خوشحال | هذانِ: این دو، این ها، این « اشاره به دو اسم مذکر» |
نِعمَتانِ مَجهولَتانِ، الصِّحَّةُ وَ الأَمانُ.
دو نعمت ناشناخته است، تندرستی و امنیت.
رِضَا اللّهِ فی رِضَا الوالِدَینِ.
رضایت خداوند در رضایت پدر و مادر است.
أَدَبُ المَرءِ، خَیرٌ مِن ذَهَبِهِ. (در این جا حرف هِ به معنای او هست و باید گذاشته شود)
ادب مرد بهتر است از طلای او.
اَلدَّهرُ یَومانِ؛ یَومٌ عَلَیکَ.
روزگار دو روز است؛ روزی به سود تو و روزی به زیان تو.
رَأیانِ خَیرٌ مِن رَأیٍ واحِدٍ.
دو نظر بهتر از یک نظر است.
صفحه 7:
هذانِ وَلَدانِ. هذانِ الوَلَدانِ، نَظیفانِ.
این دو فرزند هستند. این دو فرزند، پاکیزه هستند.
هاتانِ بِنتانِ. هاتانِ البِنتانِ، نَظیفتانِ.
این دو دختر هستند. این دو دختر، پاکیزه هستند.
هذانِ کُرسیانِ. هذانِ الکُرسیّانِ، خَشَبیّانِ.
این دو صندلی هستند. این دو صندلی، چوبی هستند.
هاتانِ وَردَتانِ. هاتانِ الوَردَتانِ، جَمیلَتانِ.
این دو گل هستند. این دو گل، زیبا هستند.
"بدانیم"
أَحیاء: زندگان «مفرد: حَیّ» حدیقَة: باغ «جمع: حَدائِق» عِنْدَ: نزد، کنار واقِف: ایستاده أَوْسَط: میانه ترین سَبعینَ: هفتاد فائِز: برنده ها: ـَ ش، ـِ او، ـِ آن
أُوسَطُها: میانه ترینِ آنأُولئِکَ: آنان، آن
أُولئِک، مُجاهِدونَ: آن ها مجاهدند
أُولئِکَ الْمُجاهِدونَ،: آن مجاهدها،سَنَة: سال «جمع: سَنَوات» کَنْز: گنج «جمع: کُنوز» هؤلاءِ: اینان، اینها، این
هؤلاءِ إیرانیّونَ: این ها ایرانی اند
هؤلاءِ اللّاعِبودنَ: این بازیکن ها تَفَکُّرُ ساعةٍ: ساعتی فکر کردن صَداقَة: دوستی لاعِب: بازیکن جالِس: نشسته صِغَر: خردسالی، کوچکی مِفتاح: کلید «جمع: مَفاتیح» جاهِل: نادان عِبْرَة: پند «جمع: عِبَر» مَکتَبَة: کتابخانه حَجَر: سنگ «جمع: أَحجار» عَداوَة: دشمنی کردن مَوْت: مرگ
تَفَکُّر ساعَةٍ خَیْرٌ مِن عِبادَة سَبعینَ سَنَةً.
ساعتی تفکر کردن بهتر از عبادت هفتاد سال است.
عَداوَةُ العاقِلِ خَیرٌ مِن صَداقَةِ الجاهِلِ.
دشمنی کردن با انسان عاقل بهتر از دوستی با انسان نادان است.
اَلعِلمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَرِ.
علم در خردسالی مانند نقش کشیدن بر روی سنگ است.
خَیرُ الأُمورِ أَوسَطُها.
بهترین امر میانه ترین آنها ست.
اَلجَهلُ مَوتُ الأَحیاءِ.
نادانی زندگان را می میراند.
صفحه 11:
أُولئِکَ، مُجاهِدینَ. أُولئِکَ المُجاهِدونَ، صابِرونَ
آن ها مجاهد هستند. آن مجاهد ها، صبور هستند.
أُولئِکَ، مُجاهداتٌ. أُولئِکَ المُجاهِداتُ، صابِراتٌ.
آن ها مجاهد هستند. آن مجاهد ها، صبور هستند.
هؤلاءِ، إیرانیّونَ. هؤلاءِ اللّاعِبونَ، فائِزونَ.
آن ها ایرانی هستند. آن بازیکنان برنده هستند.
هؤلاءِ، إیرانیّاتٌ. هؤلاءِ اللّاعِباتُ، فائِزاتٌ.
آن ها ایرانی هستند. آن بازیکنان، برنده هستند.
"بدانیم"
1. «هؤلاءِ» و «اؤلئِکَ» در اشاره به جمع مذکر و مؤنث مشترک هستند.
2. اسم مذکر با «ونَ» یا «ینَ» جمع بسته و «جمع مذکر سالم» نامیده می شود؛ مثال: مُعَلِّمونَ، مُعَلِّمینَ
3. اسم مؤنث با «ات» جمع بسته و «جمع مؤنث سالم» نامیده می شود؛ مثال: مُعَلِّمات
4. جمع برخی اسم ها، «مکسر» یعنی شکسته است. در این جمع شکل مفرد کلمه تغییر می کند؛ مثال:
حَدیقَة= حَدائِق مِفْتاح= مَفاتِح طِفْل= أطفال عِبْرَة= عِبَر
صفحه 12:
اَلتَّمارین
اَلتَّمرینُ الْأَوَّلُ: ترجمه کنید، سپس «جمع های سالم و مکسر» و نیز «مثنّی» را معلوم کنید.
1. هؤلاءِ الطّالباتُ، ناجِحاتٌفی مُسابَقَةِ حِفْظِ القُرآنِ.
این دانش آموزان، در مسابقات حفظ قرآن پیروز شده اند.
2. هؤلاءِ اللّاعِبونَ، فائِزونَ فی مُسابَقَتَینِ.
این بازیکنان، در مسابقات برنده شده اند.
3. أولئِکَ الرِّجالُ، جالِسونَ عِنْدَ عالِمَینِ.
این مردان، کنار عالمان نشسته اند.
4. فی کُتُبِ الْقِصَصِ عِبَرٌ لِلأَطفالِ.
در کتاب داستان ها پند هایی برای کودکان است.
اَلتَّمرینُ الثانی: هر کلمه را زیر تصویر مناسب آن بنویسید.
(لاعِبَةٌ، مَکتَبَةٌ، کُرسیٌ، کَنزٌ، وَردَةٌ)
هذِهِ، مَکتَبَةٌ
هذا، کنزٌ
هذِهِ لاعِبَةٌ
هذِهِ وَردَةٌ
اَلتَّمرینُ الثالِثُ: در جای خالی گزینه مناسب بنویسید.
1. عَبّاسٌ و هاشِمٌ و مَیثَمٌ، .......... مَسرورونَ مَسرورةٌ
2. زَهراءُ و زَینَبُ و فاطِمَةٌ، ......... واقِفٌ واقِفاتٌ
3. أُولئِکَ الْأَولادُ، ......... مُمتازونَ. لاعِبونَ لاعِباتٌ
صفحه 13:
برای بهتر یادگیری مطالب این درس، خودآزمایی ای در نظر گرفته شده.
روز اینجا کلیک کنید تا درون خودآزمایی وارد شوید.
امیدوارم که در درس هایتان موفق باشید
واااااااااااااای خییییییییییلی خ.ب شده افرییییییییییییین
افرین :)
بسیار عالی بود . سپاسگزارم .
ممنون از نظرتون
خیلی خوب بـــود
خیلی خوب شده. همه چیز هم واضحه.
ممنون
خیلی خوب شده آفرین
ممنونم چیز های دیگری هم نوشته می شود