بهنامخدا
کلمات دشوار
عنوان: نام
امر: کارتسهیلات: امکانات برای اسان شدن کار
فراهم آورم: جمع آوری کنم، به دست بیاورم
اوراق: جمع ورق، برگه ها، کاغذها
اراده: میل، خواست
سماجت: پافشاری
وادار: مجبور
عاقبت: پایان، آخر
می خواستند سراغ صفحه ی جدیدی بروند: می خواستند صفحه ی جدیدی را شروع کنند
انتها: آخر
حداقل: دست کم (متضاد: حداکثر)
گرامی بداریم: عزیز و محترم بداریم
انجمن: مجلس
جایگاه: مکان
ابدی: جاودانی، همیشگی
قرین: همراه
رحمت: عفو
عنایت: توجه، لطف
آمین: اجابت کن، برآور، بپذیر
شکوهمند: دارای شکوه و بزرگی
نمادین: نمایشی، دارای نشان
هذهن: حافظه
نقش می بست: کنایه از «ماندگار می شد.»
مراسم: جمع مرسوم، آنچه رسم شده، معمول (*رسوم جمع رسم: آیین ها، عادات)
ترحیم: درود فرستادن برای مرده - طلب آمرزش برای مرده
برگزار کردند: اجرا کردند
اعلامیه: اطلاعیه - آگهی
تدفین: دفن کردن، به خاک سپردن
دانش های زبانی و ادبی
واژه های ساده و غیر ساده
* واژه ی ساده: واژه ای که فقط یک جزء دارد .
صیاد - کلاغ - شتاب - آسیب - غصه - خون
* واژه ی غیر ساده: واژه ای که بیش از یک جزء دارد.
بیمناک(بیم + ناک)-کتابخانه(کتاب + خانه) - گل فروشی (گل + فروشی) - بی نوا (بی + نوا) - دل آزرده (دل + آزرده) - نمک دان (نمک + دان)
نکته املایی:
نوشتن
*****
«پیر دانا»
کلمات دشوار:
کاشانه: خانه
مغرور: خودخواه
از کار افتاده: ناتوان
جلّاد: مأمور شکنجه یا کشتن محکومین
شیروانی: نوعی سقف شیب دار ساختمان
سَرَک کشیدند: دزدیده و پنهانی به جایی نگاه کردند.
ارواح: جمع روح
شایعه: خبری که بین مردم پراکنده شود. [شایعه: شیوع، شایع، اشاعه]
یک عقل خوب است و دو عقل بهتر: مشورت کردن بهتر است.
اِنعام: پاداش، عطا و بخشش [اَنعام جمع نَعَم: چهارپایان]
خونت به گردن خودت است: خودت سبب مرگ خودت هستی
صادر کرد: امری را ابلاغ کرد
پیش کشی: آن چه به شخص بزرگی اهدا میکنند.
وعده گاه: مکان قرار و پیمان [گاه=مکان]
غلّه: گیاهانی مانند گندم، جو، ذرت (جمع: غلّات)
لغو کرد: باطل کرد